آگاهي از بروزرساني وبلاگ

براي دريافت آخرين مطالب ، ايميل خود را وارد كنيد (فراموش نكنيد كه بر روي لينك فعالسازي كه براي شما ايميل ميشود كليك كنيد!):

Powered by FeedBurner

۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

خالق و بوجود آورنده واقعي جهان كيست؟ - بخش اول


صد سال پيش آلبرت انيشتن سه مقاله منتشر كرد كه دنيا را تكان داد . اين مقاله ها وجود اتم را به اثبات ميرساند ، نظريه نسبيت را ارائه و مكانيك كوانتومي را توصيف ميكرد.
ارائه اين مقالات شروع خوبي براي يك دانشمند جوان 26 ساله بود . معادلات نسبيت او نشان داد كه جهان در حال گسترش است . البته اين موضوع او را نگران ميكرد . چون اين گسترش نشاندهنده اين بود كه كيهان بايد يك شروع و يك شروع كننده داشته باشد . از آنجا كه هيچكدام از اين دو دليل براي او قابل قبول نبود ، انيشتن پاي عاملي به نام "عامل فرضي" يا fudge factor را وسط كشيد كه وجود يك حالت پايدار براي جهان را تضمين ميكرد ؛ جهاني كه نه شروعي داشت و نه پاياني.
اما در سال 1929 ، "ادوين هابل" نشان داد كه دورترين منظومه هاي كيهان در حال دور شدن از يكديگر هستند . بنابراين در سال 1931 انيشتن آنچه را كه بعدها بعنوان نظريه مه بانگ يا انفجار بزرگ خوانده شد پذيرفت و اين جمله را در مورد آن ابراز داشت: "اين نظريه زيباترين و ساده ترين نظريه اي است كه در شرح چگونگي پيدايش جهان شنيده ام." ولي وي بزرگترين اشتباه طول عمر خود را مرتكب شد و همچنان براي توجيه وجود يك جهان پايدار ، به "عامل فرضي" پايبند ماند.
نظريه هاي انيشتن با آزمايش و اندازه گيري هاي دقيق به اثبات رسيده اند . اما كشف انيشتن يك معني مهم ديگر هم دارد: نه تنها جهان شروعي دارد بلكه زمان نيز به مه بانگ آغاز شده است.
درست است . زمان به تنهايي قبل از مه بانگ وجود نداشته است . خط ممتد زمان با شروع خلقت شروع شد . ماده ، انرژي ، زمان و فضا در يك لحظه از هيچ بوجود آمدند.
در ابتدا تعداد بسيار كمي از دانشمندان نظريه مه بانگ را پذيرفتند ، اما آنهاي كه به مه بانگ اعتقاد داشتند پيش بيني كردند كه اين پديده از خود نوعي تشعشعات برجاي گذاشته است . اگر يك اجاق هيزمي گرمايي توليد ميكند كه ما قادر به احساس آن هستيم ، در حالتي مشابه ، مه بانگ نيز بايد نوعي گرما يا چيزي شبيه به آن توليد كرده باشد كه بازتاب آن در تمامي كيهان قابل دريافت باشد . بالاخره در سال 1965 دو فيزيكدان در آزمايشگاه هاي بل بصورت تصادفي اين تشعشعات را كشف كردند . در ابتدا توجه "آرنو پنزياس" و " رابرت ويلسون" به امواج نويز ماننندي كه توسط حساسترين آنتن راديويي جهان در آن زمان ثبت ميشد جلب شد . آنها نميتوانستند اين نويز را حذف كنند . جالب اينكه امواج در تمام جهاتي كه آنتن قرار ميگرفت ، قابل دريافت بود . آنها ابتدا گمان ميكردند كه فضله پرندگان روي سطح بشقابي آنتن باعث اين مشكل شده است زيرا آنتن به قدري حساس بود كه ميتوانست تشعشعات گرمايي فضله پرنده را حس كند! اما پس از تميز كردن سطح آنتن ، باز هم همان نويز مشاهده شد.
در واقع اين نويز توسط ساير اختر شناسان بصورت دقيق پيش بيني شده بود و پس از يكسال آزمايشهاي دقيق ، آنها به اين نتيجه رسيدند كه نظريه مه بانگ درست بوده است . پنزياس در يك مصاحبه به اين سوال كه چرا در برابر نظريه مه بانگ اين همه مقاومت وجود دارد ، پاسخ داد:
"بيشتر فيزيكدانان تمايل داشتند جهان را به نحوي توصيف كنند كه نياز به توضيحي درباره چگونگي پيدايش آن نباشد و از آنجايي كه علم نميتواند همه چيز را توضيح دهد – بلكه فقط ميتواند تبيين كند – اين تمايل دانشمندان كاملا قابل درك است . اگر شما در جهاني زندگي ميكنيد كه ظاهرا از ازل وجود داشته است ، لزومي براي توضيح پيدايش يا چگونگي بوجود آمدن آن احساس نميكنيد . بعبارتي وجود داشتن جهان آنقدر براي ما بديهي و مسلم است كه كسي راجع به پيدايش آن نميپرسد! اين يك راه اجتناب از تشريح بوجود آمدن جهان است . به همين شيوه ، نظريه هايي كه نياز به توضيح ندارند ، توسط علم پذيرفته ميشوند ؛ كه البته كاملا قابل قبول و يكي از بهترين راه هايي است كه استفاده از علم را ممكن و منطقي ميكند."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر