آگاهي از بروزرساني وبلاگ

براي دريافت آخرين مطالب ، ايميل خود را وارد كنيد (فراموش نكنيد كه بر روي لينك فعالسازي كه براي شما ايميل ميشود كليك كنيد!):

Powered by FeedBurner

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

عاشق زيستن


دو روز مانده بود به پايان جهان ، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است . تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقيمانده بود . پريشان و آشفته و عصباني شد . نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد . داد زد و بد و بيراه گفت ، خدا سكوت كرد ... آسمان و زمين را به هم ريخت ، خدا سكوت كرد ... دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد . خدا سكوتش را شكست و گفت:
عزيزم اما يك روز ديگر هم رفت . تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادي . فقط يك روز ديگر باقي است . بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن . لابلاي هق هقش گفت: اما با يك روز ... با يك روز چه ميتوان كرد ... خداوند گفت: آنكس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند ، گويي كه هزار روز زيسته است و آنكه امروزش را نميابد ، هزار سال هم به كارش نمي آيد و آنگاه سهم يكروز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو زندگي كن . او مات و مبهوت به زندگي اي نگاه كرد كه در گودي دستانش ميدرخشيد . اما ميترسيد حركت كند ، ميترسيد راه  و گفت: حالا برو زندگي كن . او مات و مبهوت به زندگي اي نگاه كرد كه در گودي دستانش ميدرخشيد . اما ميترسيد حركت كند ، ميترسيد برود ميترسيد زندگي از لاي انگشتانش بريزد . قدري ايستاد بعد با خودش گفت: من فردايي ندارم . نگه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد؟
بگذار اين يك مشت زندگي را مصرف كنم . آنگاه شروع به دويدن كرد . زندگي را به سر و رويش پاشيد ، زندگي را نوشيد و زندگي را بوييد و چنان به وجد آمد كه ديد ميتواند تا ته دنيا بدود ، ميتواند بال بزند و ... او در آن يك روز آسمانخراشي بنا نكرد ، زميني را مالك نشد ، مقامي را بدست نياورد ... اما ... اما در در همان يك روز دست بر پوست درخت كشيد ، روي چمن خوابيد ، كفشدوزكي را تماشا كرد ، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايي كه نمي شناختندش سلام كرد و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد . او در همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد و لذت برد و سرشار شد و بخشيد ، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد . او همان يك روز زندگي كرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند ، امروز او درگذشت ، او كه هزار سال زيسته بود ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر