صدفي به صدف همجوارش گفت: من در درون خويش دردي بسيار بزرگ دارم و آن چيزي سنگين و مدور است كه از دستش هميشه در رنج و عذابم.
صدف ديگر با تكبر گفت:
از آسمانها و دريا سپاسگزارم كه هيچ دردي در درونم احساس نميكنم و از درون و بيرون خوب و سلامتم.
در آن هنگام خرچنگي آبي كه از كنار آنها ميگذشت صداي صدفها را كه با هم صحبت ميكردند شنيد و به صدفي كه در ظاهر و باطن شاد و سالم است گفت:
آري تو سلامت و سرخوشي اما دردي كه صدف همسايه ات در درون خويش دارد همان مرواردي است كه بسيار زيباست و تو از آن محرومي!
صدف ديگر با تكبر گفت:
از آسمانها و دريا سپاسگزارم كه هيچ دردي در درونم احساس نميكنم و از درون و بيرون خوب و سلامتم.
در آن هنگام خرچنگي آبي كه از كنار آنها ميگذشت صداي صدفها را كه با هم صحبت ميكردند شنيد و به صدفي كه در ظاهر و باطن شاد و سالم است گفت:
آري تو سلامت و سرخوشي اما دردي كه صدف همسايه ات در درون خويش دارد همان مرواردي است كه بسيار زيباست و تو از آن محرومي!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر